....« ما برای آزادی می رزمیم. برای من، زیستن در زیر چتر بردگی، پست ترین نوع زندگی است. برای حیات مادی همه چیز میتوان داشت: آب، نان ومسکن ؛ ولی اگر آزادی ما بربادرفت، اگر غرور ملی ما درهم شکسته شد، واگر استقلال مانابودگشت، درآن صورت، این زندگی برما کوچکترین لذت وارزشی نخواهدداشت.» ازسخنان جاويداني و آرماني شهید آمر صاحب احمد شاه مسعود
ويس ناصري
تقدیم به استفاده جویان ارزش فروش و معامله گران خائن به آرمانهای پاک شهدا و مجاهدین مظلوم ما که از برکت نام وخون آنها امروز به نام ونانی رسیده اند ، ولی در کمال پرروئی و بی حیائی به همه ارزشها پشت پا زده و خیانت و جفا نمودند . این مقاله را بخاطر روسیاهی بیشتر مدعیان راه مسعود شهید نشر مینمایم که به دروغ خود را وارث راه وآرمان او میدانند وفقط خودرا . / ناصری
مسعود! ای برادر! ای شهید! ما، به تو، به آزادی و به افغانستان خیانت نمودیم!
آری! ای برادر شهید، ای قائد، ای رهبرآزادی واستقلال خواهی، ای الگوی مبارزه وحریت پسندی، ای پیشوای وطندوستی وعدالت خواهی، ای مجاهد، ای سنگرنشین مقاومت واستقامت، ای استعمارشکن زمان، ای زعیم وفرمانده نستوه وبادرایت، که باوجود همه صلابت، هیبت، عظمت وشهرت، همه قدرت وتوانایی های مادی ومعنوی دوران جهاد، چون مجاهدان راستین صدراسلام، و بندگان خاص خدا(ج)، درکمال فقیرمشربی وسادگی وبی پیرایگی، باجلال وشوکت ایمان به خداوندبزرگ، وعشق به وطن و وطندار مظلوم ومحکومت، باعزت وسربلند درسنگر حق نشستی، وتمام ایام شیرین جوانی وزندگی را بخاطر حفظ وحراست ازآزادی واستقلال میهن عزیزت افغانستان، وهم میهنان مظلوم واسیرت، باهرنوع تجاوز اشغال، توطئه، دسیسه، ووطنفروشی وبیگانه جویی وبیگانه خویی، صادقانه ومردانه، باکمال شجاعت وغیرت، دلیری وتدبیر، درسنگر حق بودی، وبا قیام ومقاومتت، همه دسایس وتوطئه هاوترفندهای کمونیسم وشوروی واحزاب مزدور ووطنفروش وابسته به اتحاد شوروی وقت را، مردانه چون دیگرسنگرنشینان پرافتخارجهاد و مبارزه، به لطف خداوندی، نقش برآب نمودی، و در دوران بعدی تجاوز بدنام وخائنانه ازجنوب، زیربیرق اسلام، شریع وطالب، نیز چون مردان وارسته وپاکباز اسلام، با درایت وهوشیاری، این توطئه نابکار را، به مبارزه وچلنج گرفتی، وبرای حفظ آزادی، استقلال، حاکمیت ملی وتمامیت ارضی وطن، وحق آزادزیستن مردمت، مردانه وشجاعانه، علیه این توطئۀ عظیم جدیداستعمارسیاه، که از واشنگتن، ریاض واسلام آباد رهبری می گردید، به مجادله برخاستی، واین بارنیز، همه توطئه هاودسایس رابه لطف خداوندی، بادیگر سنگرنشینان راستین آزادی واستقلال خواهی، عزت وشرف ملی، به شکست ونابودی کشانیدی، وتاآخرین رمق درسنگردفاع از حق وعدالت، آزادیخواهی واستقلال طلبی، وغیروابستگی مردمت، خاک ووطنت، نه تنها باشعار، بلکه درعمل، نشستی، وچه مردانه و شجاعانه نشستی، و با رفیق اعلی ومردمت، تاآخرین رمق درعهد و میثاق خویش، جوانمردانه استوارماندی، وجان دادی! ولی شرمندگی وخجالت وطنفروشی، معامله وسازش، وارزش فروشی را بابیگانگان و اشغالگران سفاک وبیرحم، تجاوزکاران بدنام وتوطئه گر، برجبین مبارک وپیشانی پرنور وپاکت قبول ننمودی! مسعود! ای شهید! ای مجاهد!
اما، دریغا و دردا، و هزاران نفرین بر ما، که تورهبرعزیز و فرمانده بادرایت وباعظمت را، که همۀ شعار وعمل زندگیت، جهادت، مقاومت واستقامتت، همه هست وبودت، نام وشهرتت، ایمان وعشقت، ذره ذرۀ وجودت، حرف حرف زبانت، نگاهت، تفکرت، احساست، حرکتت، توقفت، دوستی ات، دشمنی ات، عهد وپیمانت، وبالاخره، راه وآرمانت، سراپا، برای استقلال، آزادی، عزت، شرف، عدالت وسربلندی خاک ومردمت بود، به درستی نشناخته بودیم، وتظاهر به شناختت می کردیم، ویا اینکه چشمان کم نورمان را، زرق وبرق قدرت وثروت، چنان کور ساخت، که از صراط مستقیمی که در پیش گرفته وتا ابدیت بدان راه رفتی، گمراه شدیم ـ لعنت بر نفس امارۀ مان!
مسعودبزرگ! دردا و دریغا، که پس ازشهادت مظلومانه ات، بعد ازترور ناجوانمردانه وخائنانه ات بدست دسیسه گران بزرگ، به دست اشغالگران حرفوی، بدست تجاوزگران بی شرم ومغرور، که به خاطر تعمیل نظام وتفکرخویش، بخاطرمنافع بزرگ اقتصادی، سیاسی، نظامی وسوق الجیشی وستراتژیک خود، وخلاصه به یک کلام، بخاطر جهانکشایی وجهانخواری جدیدخویش ازسالیان سال، درین مرز وبوم، واین منطقه وساحۀ گیتی سرمایه گذاری نموده بودند، چون همه چیزرا بروفق مراد یافتند، اوضاع جهان راآمادۀ پذیرش ترفندهای ساختۀ خویش دیدند، و دیگربه طالب وعرب افراطی خویش به منطقه، نیازی نداشتند، وهمچون شاه ایران درسال 1358، وظیفۀ آنهارادرآن گوشۀ گیتی خاتمه یافته پنداشتند، دیگر به تمدید پایپ لاین هابه آنهانیازی نداشتند، دیگر یونیکال و دلتا را مجبوربه پرداخت حق العبور گاز ونفت درمنطقه نمی شمردند، به خاطر بی نیازی ازین همه مجبوریت ها، خود باید داخل صحنه می گردیدند، وبی پرده وعریان داخل می شدند، آری! چنان کردند!
ولی سرنوشت تو چه می شد؟ ای شهیدمظلوم وسردارشهدای ما؟! سرنوشت تو، ازوقت معلوم بود، توهرگز سپاهی وعسکر گوش بفرمان بیگانه وتجاوزگر واشغالگرنبودی، تو وطنفروش و خاک فروش، معامله گر ودشمن آزادی واستقلال خواهی وعزت و شرافت ملی نبودی، حتی، تو توجیه گر واستدلالگرِ اشغال، تجاوز و استقرار مزدوران بدنام حکومت و منفور نبودی!
چرا؟ برای اینکه تو یک مجاهد بودی، یک مبارز وآزادی خواه واقعی، یک مسلمان وطندوست وعالیمقام وسربلند ومفتخر بودی!
آری، برادر! تو نباید دیگر زنده می بودی، چه اگرتو می بودی، اینک باردیگر وبازهم درسنگرآزادی، استقلال خواهی و عزت وشرافت وسربلندی ملی می بودی، درسنگرمخالفت بادست نشاندگان واجیران می بودی، درسنگر ضدیت با استقرارگروه اجنت ها وبدنامان منفور می بودی، چنانچه دوبار بودی!
آری! اگرمی بودی، دیگرکسی به نام تو، وبابلندنمودن عکس تو، زیرشعار نهضت وجمعیت تو، باهزارترفند و بی آزرمی، پر رویی وبی شرمی، درسنگراشغال واشغالگر، تجاوز وتجاوزگر، دست نشانده ومعامله گر، قرار نمی داشت، وهیچکس به نام نامی تو مجاهد راستین، مبارزخوشنام ودلیر، به وطنفروشی ومعامله وسازش دست نمی یازید، کسی بااستفادۀ سوء از نام تو زمین وخانه، باغ و تاکستان، دهها اسپ وچاپ انداز، وملیونها دالر دربانکهای خارج نمی داشت، جانشینانت امروز شهرت ملیونر وملیاردر بودن، قاچاق بری وزمین فروشی، بلندمنزل وپایین منزل پیدا نمی کردند، وبدین حد نام بلند وپرافتخارتوشهیداعظم، توقائد ورهبرواقعی آزادی و آزادیخواهان ومجاهد ومقاومتگر دلیر را به زیرنمی کشیدند!
آری، مسعودعزیز! تو رفتی، ولی افسوس وهزاران هزارحیف و افسوس، که اکثریت یاران وهمرهان دیروزت، به نام تو، به راه تو، به آرمان تو، به جهاد ومقاومت ودستآوردهای عظیم زندگی نظامی و سیاسی افسانوی توشهید بزرگ، خیانت نموده، وباپشت پا زدن به همه ارزشها ومعیارها، امروزهریک به راهی رفته، همخوان اشغالگرومتجاوز ونوکر ودست نشاندۀ بیگانه خوی گردیده اند.
پس درین لحظات جانکاه، سالروزشهادت توبرادرِ ازهمه عزیزتر، وتوقائد ورهبربزرگ آزادی وعزت وشرف، چیزدیگری ندارم که بحضورتو ازجان شیرین تر، بگویم، جزاینکه اعتراف نمایم که:
این خنده چنان می فهماند که گویا دیگران شعور ندارند ومن هرچه بکنم کسی نمیداند
ما مدعیان راه تو، حزب تو وسازمان تو، جهادومقاومت تو، افکار واندیشه های والای ملی واسلامی تو، عزت وسربلندی ملی تو، وخلاصه به عشق تو، به وطن تو وبه مردم تو خیانت نموده ایم! بجای اینکه بگذاریم اعمال مذموم ما، جدا ازنام پاک وآرمانهای مقدس توباشد، با پررویی وبه آزرمی، شعارمسعود وراه مسعود را بلند نموده ایم، ودرواقع، بجای خدمت به توقهرمان وشهیدملی، خیانت نموده ومی نماییم.
میدانم مسعودعزیز، که روح بزرگت سخت ناآرام است ازین همه ناپاکی ها وناسپاسی های ما، ازینهمه خیانت های ما، ولی باآنهم بالاخره ازبارگاه خداوند (ج)، راه حقیقی ات وآرمانت راهمیشه و مستدام و پایدار خواهانم. آمین